روز چهارم و اولین خبر بد

ساخت وبلاگ

احساس میکنم دارم در حق وبلاگم خیانت میکنم. چون دقیقا این چند روز پیش رو که حالم خوب بود نیومدم بنویسم و امروز که از شدت گریه بیچاره شده بودم اومدم و دارم مینویسم.

اونقدر تعداد اتفاقاتی که افتاده زیاده که باید لیست کنم که چقدر هم به هم پیوسته و متوالی هستن و اونقدر هر لحظه چیزای مختلفی به وجود میاد که آدم اصلا برنامه های قبلی و از پیش تعیین شده اش خراب میشه و باید بچسبه به اون برنامه های جدیدی که براش پیش میاد.

ما فقط میخواستیم یه اوپن رو خراب کنیم و یه کابینت کاری بکنیم و یه کمد دیواری بزنیم و یه سرامیک رو عوض کنیم. ولی حالا هیچ کدوم رو نمیتونیم انجام بدیم و به جاش باید خونه رو از لحاظ رطوبت تعمیر کنیم و ایزوگام کنیم و کنده کاری کنیم و لوله کشی کنیم و هزار تا بدبختی دیگه. یعنی به قول لوله کشی که برامون اومده بود قلب خونه تاسیسات خونه است  وقتی اون خراب باشه دیگه هرچی خونه رو بگیری تزیین کنی فایده نداره. مام دقیقا رفتیم یه خونه تو محله تقریبا پایین گرفتیم و اونا هم نسبت به تعمیرات خونه بی تفاوت هستن و اصلا حاضر نیستن همکاری کنن و خلاصه که اسیر شدیم به شدت.

اول گرفتیم اوپن رو خراب کردیم. در مرحله دوم شومینه رو خراب کردیم و بعدش زدیم بالای اوپن رو که تزیین کرده بودن از بین بردیم. آخر سر هم طی چند مرحله اون همه نخاله ساختمانی رو خالی کردیم که خیلی طول کشید.

بعدش تو پنج شیش مرحله کابینت کار آوردیم و بهمون گفت جای لوله ظرفشویی رو عوض کردم و باید شما لوله کشی کنید. مام رفتیم ششصد هزار تومن دادیم و لوله کشی کردیم. یعنی اول سیصد و خورده ای تومن پول وسایل لوله دادیم و بعدشم دویست و بیست هزار تومن پول دستمزد دادیم. بعدش گچ کار آوردیم که جای خالی شومینه رو گچ بکشه که گفت زیر دیوار رطوبت داره و خیلی افتضاحه و اگر گچ بکشم دوباره رطوبت میزنه بالا. بنابراین باید ایزوگام کار بیارین. امروز دویست هزار تومن دادیم داربست زدیم و ایزوگام کار آوردیم و گفت که باید با همسایه بالایی ردیف بشه. همسایه بالایی گفت من به هیچ عنوان یه ریال پول نمیدم ولی چاکرتونم هستم و نوکرتونم هستم. خلاصه از اون زبون بازای عوضی که نیات پلیدشون تمومی نداره. بعدش همسایه بغلی گفت که میتونین به جای ایزوگام سقف بزنین روی پشت بوم که اصلا بارون روی دیوار نیاد ولی باید اولا اون سقفه روی حیاط خونه ی من هم بیاد و هم پول جوشکار رو باید شما بدین. یعنی همه قشنگ ما رو گیر آوردن و فکر میکنن هر مشکلی که براشون پیش اومد باید پولش رو از ما بگیرن. اون از همسایه بغلی و این هم از همسایه بالایی که دقیقا دو تا عوضی گیر ما اومدن که فقط میخوان ما رو بچاپن. یعنی تو همون خرابی های خونه زندگی میکنن و تحمل میکنن و تعمیر نمیکنن منتها اگر کسی بخواد تعمیر کنه و نخواد تو اون خرابی ها زندگی کنه بهش کمک نمیکنن و پول سهم خودشون رو نمیدن و میگن خوب دمت گرم باید سهم ما رو هم تو بدی چون ما که نمیخواییم تعمیر کنیم و همینجوری راضی هستیم و مشکلی نداریم. تو مشکل داری داداش خودت تقبل کن...

خلاصه که تو بد مخمصه ای گیر افتادیم. یعنی هیچ راهی نداریم جز این که یا تحمل کنیم و یا تعمیر کنیم و زیباش کنیم و به بهترین وجه ممکن درش بیاریم و بعدش هم رد کنیم بره خونه رو. فقط هم به خاطر همسایه ی بد.

یه همسایه داریم همون بغلی مون که پول نمیده. اولا که خود خانومه هم زیاد نرمال نبود و یه خورده به خل و چلا میزد. ولی یه حرفی زد که به حقیقت خیلی نزدیک بود. میگفت این خونه هه که شما خریدین رو همسایه طبقه بالایی تون میخواست منتها صاحبش به ون نفروخت. اونم لج کرده و گفته من باید این خونه رو صاحب بشم و خودشم به شدت این حرف بهش میاد و قشنگ میتونه آدم حدس بزنه که اهل این حرفا باشه. بعدم میگفت این همه رو اذیت میکنه که خودش با قیمت پایین و به راحتی صاحب این خونه بشه. طبق همین برنامه هم زده اونقدر دو نفر قبلی رو اذیت کرده که بالاخره اونا هم مجبور شدن فروختن. حالا هم نوبت شما است و باید از الان خودتون رو آماده کنین که باهاش یا بجنگین یا هزینه های احتمالی و از پیش تعیین نشده رو بدین. خلاصه که بعد از این حرف من اونقدر گریه کردم که مردم.

متاسفانه ما واقعا با همسایه مشکل داریم. یعنی که خودمون فرهنگ مون با طبقه خیلی مرفه جوره و اصلا رفتارهای طبقات پایین رو نداریم. ولی از طرفی پولش رو هم نداریم که بریم تو محله های مرفه نشین خونه بخریم و باید با سختی زندگی کنیم. میگن کسی که میفهمه رنجش هم بیشتره ولی من میگفتم الکیه. خوش به حال کسی که بیشعوره چون فقط بی شعوریش دیگران رو آزار میده و خودش مشکلی نداره. البته اگر یه بیشعور بره تو یه منطقه باکلاس و با فرهنگ، حالا یا به زور اجبار محیط و یا به زور قانون مجبوره که باشعور بشه. ولی وقتی تو یه منطقه ی پر از بیشعور یکی هم بی شعور باشه که بهش ضربه ای وارد نمیشه. حال هم میکنه چون میتونه با ضرب و زور بیشعوری کارش رو با یه عده مثل خوش پیش ببره. خلاصه که دی جون زیادی با ادبه و بهش فشار میاد بین این همه آدم مسخره. چکار کنیم خدایا.

تاریخ ارسال: چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1396 ساعت 23:31 | چاپ مطلب
Me and nothing else...
ما را در سایت Me and nothing else دنبال می کنید

برچسب : چهارم,اولین, نویسنده : acarpetdesigning2 بازدید : 23 تاريخ : دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت: 16:10