مشکلات باید شکلات بشن

ساخت وبلاگ

وقتی دی جون خواسته های منو میشنوه فکر میکنه که باید بره برام کوه بکنه. در صورتی که اگر خودم برم دنبال خواسته هام هم خودم راحت میشم و هم اون. اصلا چه کاریه.

دیروز رفتم دنبال کابینت کار که هماهنگ کنم ببرمش خونه من رو ببینه. نبودن. رفته بودن برای کار کندو و زنبور عسل. خیلی عصبانی شدم. گفت امروز و فردا رو هم نصب کابینت داره  و نمیتونه بیاد حتی خونه رو متر کنه. داشتم میمردم. حالا از این ور گفتم تا خونه تعمیر نشه نمیرم بشینم توش.  چون که نمیشه اول بریم بچینیم و بعدش دوباره جمع کنیم برای تعمیرات. دوستم یک سال کلید تو دستش بود و نمیرفت بشینه تو خونه. حالا من برای یک هفته باید هی حرص بخورم. از طرفی برای این که این یه هفته پر بشه و درست در بیاد الان باید کابینت ساز رو ببریم خونه رو متر کنه که زودتر درست کنه. ولی هیچکدوم ، نه صاحب خونه و نه کابینت کار با هم کنار نمیان. مشکلی شده واسه مون.

امروز خونه رو تمیز کردم که اونی که خونه ی ما رو خریده برای خونه مشتری بیاره. ولی نیومدن و الکی "تمیز کردن" خونه موند رو دستمون. آخه بدبختی اینه که باید به بچه بگیم به هیچی دست نزن که خونه تمیز بمونه. بدبخت باندی مونده جلوی تلویزیون. اصلا هیچ اسباب بازی ای رو نمیذاریم بیاره وسط. دیروز هم که رفته بود کوچه پیش دوستش و ملت دعواش کرده بودن و ساعت هفت بعدازظهر خونه بود و میگفت که بیرونش کرده بودن و نذاشته بودن بازی کنه. رفتم یکیشون رو پیدا کردم و پوستش رو کندم و گفتم شماها خوددتون تو روستا توی اون همه باغ و دشت بازی کردین و بزرگ شدین من چه جوری تو آپارتمان بچه رو اونم پسر رو بزرگ کنم. گفتم من اگر تو آپارتمان بخوام پسر بزرگ کنم که دختر بار میاد چیکار کنم به نظر شما؟ بعدم ناظرین جلسه گفتن اوخ اوخ چه آدم بدذاتی چرا نمیذاره بچه بازی کنه...

تاریخ ارسال: یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 14:49 | چاپ مطلب
Me and nothing else...
ما را در سایت Me and nothing else دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : acarpetdesigning2 بازدید : 9 تاريخ : چهارشنبه 21 تير 1396 ساعت: 20:08