بینندگان عزیز صدای منو از ته چاه میشنوین

ساخت وبلاگ

وااااای که هماهنگ کردن دو تا آدم مسخره چقدر سخته. شیطونه میگه اصلا از خیر کابینت نو بگذرم. 

تا این یه خط رو بنویسم جوانمرد زنگ زد و گفت که ساعت نه شب هستم و میتونیم بریم ببینیم. باید لیست رو برداریم و ببینیم خونه هه چه مشکلاتی داره. امروز خیلی روز سختی بود. دیشب توهم موش زده بودم و تا صبح خوابم نبرد. ساعت چهار صبح با هزار چک کردن و ترس و لرز نیم ساعت تو جام غلت زدم و بالاخره خوابم برد. سر ساعت هفت صبح بیدار شدیم و رفتیم اداره ثبت اسناد و تا ساعت سه بعدازظهر اونجا بودیم و خسته و هلاک اومدیم خونه .و لی از اونجایی که باربار با دوستاش قرار داشت و استرس رفتن گرفته بود نذاشت من بخوابم. هی میومد میگفت کی منو میبره؟ چه ساعتی بیدارت کنم؟ چکار کنم؟ دوباره من بدبخت استرس گرفتم و گفتم خبر مرگم من میخواستم بخوابم ولی بی خیال و بیا ببرمت پرتت کنم اونجا برگردم بیام بخوابم. ولی یهویی دی جون هم از خواب بیدار شد و گفت بیا با هم بریم بگردیم و دست در دست هم بذاریم و عاشقانه زیر بارون قدم بزنیم. داداش تو خوابیدی و خوشحالی من دارم متلاشی میشم کجا دست در دست هم عاشقانه قدم بزنیم؟ من الان بشریت برام بی معناست و هزار نفر رو جلوی چشمم دار بزنن عین خیالم نیست. ولی قبول کردم و رفتیم و یه ذره فرشای زشت و بی کیفیت فروشگاها رو نگاه کردیم و به این نتیجه رسیدیم که همون فرش کهنه های خودمون رو بچسبیم و که باد نبرتشون. خلاصه که الان بالاخره با هزار سردرد و افسردگی ناشی از ریجکت شدن توسط عالم و آدم در خدمت بینندگان عزیز هستم.

تاریخ ارسال: سه‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 20:18 | چاپ مطلب
Me and nothing else...
ما را در سایت Me and nothing else دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : acarpetdesigning2 بازدید : 6 تاريخ : چهارشنبه 21 تير 1396 ساعت: 20:08