از حرص خوردنای امروز نگم که دوست ندارم بدی ها رسوب کنه تو وبلاگم. دلم میخواد فقط خوبیها بمونه. امروزم فعلا به خیر گذشت.
بهترین دلیلم برای خوشحالی امروز صدای خنده ی باندیه که از کوچه میاد. داره با دوستاش بازی میکنه. البته این خوشی زودگذره و داریم از این محله میریم. نمیدونم اونجا میتونیم یه بچه گیر بیاریم که با هم بازی کنن یا نه. البته هستی هست بچه برادر شوهرم ولی خیلی خنگه و اصلا به درد نمیخوره. پسر باید با پسرها هم بازی کنه نه این که فقط با دخترها بازی کنه. تکلیف احساسات مردانه اش چی میشه. باید از محیطش یاد بگیره وگرنه اگر تو محیط دخترانه بزرگ بشه تو جامعه نمیتونه سرش رو نگه داره.
باربار هم خوبه و فیلم نگاه میکنیم. دیشب لیلو و استیچ دیدیم و با هم زیرنویسش رو بررسیدیم. یعنی بررسی کردیم.
فردا میخواهیم بریم تفریحات سالم. ایشالله. نمیدونم خوش خواهد گذشت یا نه. ولی همین که از ساری بریم بیرون خوبه. وای اگر بدونین هوا چه گرمه. یعنی از آسمون آتیش میباره. میخواییم بریم تو ماشین بشینیم اگر ماشین قبلش تو آفتاب بوده باشه که واویلاست. تمام همه جامون میسوزه. وحشتناکه.
برچسب : نویسنده : acarpetdesigning2 بازدید : 6