چه رسم هایی

ساخت وبلاگ

این روزها تمام وقت مون داره به دیدن خونه های مردم میگذره. البته با باربار فیلم هم دانلود میکنیم و نگاه میکنیم. زیرنویس هم که تازگیا مثل آب خوردن دانلود میکنیم و با زیرنویس انگلیسی نگاه میکنیم. کل بد نمیگذره.

دیشب ساعت ده شب بنگاهی زنگ زد پاشیم بریم خونه ببینیم. گفتیم زشته و بده و اینا مرده گفت نه باهشون هماهنگ کردم و نمیشه نریم. خلاص پاشدیم تیپ زدیم و خوشگل کردیم و رفتیم خونه مردم دیدیم هم آقاهه و هم خانومه هر دو نظامی هستن. ولی خیلی خوش برخورد بودن و اصلا چیزی به رومون نیاوردن. از خونه براتون بگم که بسیار بزرگ و زیبا بود. ولی حیف که هم محله اش قدیمی بود و هم قیمتش بسیار بالا بود. میگفت دویست میلیون تومن. ولی ما نود میلیون بیشتر نداریم. یعنی صد و دو میلیون کم داریم. خلاصه که رفتیم تو فکر و گفتیم با آقاهه میشینیم صحبت میکنیم شاید کوتاه اومد و بهمون تخفیف داد. مشکل اصلی شون هم برای فروش اینه که دارن میفروشن که جهیزیه بدن! یعنی مادر فلک گر بگرید رواست. اگر من برای باربار بخوام یه همچین کاری بکنم دی جون منو خفه میکنه. خوب بابا نداری جهیزیه کمتر بده. یعنی چی داره خونه نازنینش رو میفروشه که جهیزیه بده؟ البته من کاملا از خودم میگم. چون بنگاهیه گفت که دارن یه همچین کاری میکنن. یعنی اشاره کرد گفت داره دختر شوهر میدن و پول کم دارن. از طرفی چون دختر داییم هم همین بلا رو سر مامان باباش آورد دیگه کم کم دستم اومده که یه همچین رسمی وجود داره و همینه رسم روزگار. خدا کنه باربار کوتاه بیاد و ما رو بیچاره نکنه.

تاریخ ارسال: یکشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1396 ساعت 10:58 | چاپ مطلب
Me and nothing else...
ما را در سایت Me and nothing else دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : acarpetdesigning2 بازدید : 3 تاريخ : شنبه 27 خرداد 1396 ساعت: 7:21