وزن: 78 و نیم

برای فردا هفت هشت تا کارتون دانلود کردم که تو آزمایشگاه از غصه و تنهایی نمیرم. هر چند نمیدونم موضوعشون چیه. اگر از اون کارتونهای تاریک و ترسناک باشن چی؟ هر چی گشتم کارتون محصول والت دیزنی کم بود توشون. بیشتر مال شرکتای بی نام و نشون بودن. حالا اشکال نداره. ولی واقعا نمیدونم چی نگاه کنم. این فرندز و چیزای جدید رو هم نمیتونم نگاه کنم. یعنی تو مودش نیستم. مطمئنا اگر نگاه کنم خوشم خواهد اومد. ولی الان حسش نیست. کارتون دلم میخواد.

هفته قبل چهارشنبه رفتم و این هفته هم دوشنبه. باشگاهم حیف شد. پنجشنبه رفتم تمرین کردم که مثلا عقب نبفتم ولی لگنم گرفتگی پیدا کرد و درد میکنه از 5 شنبه تا الان. البته وزنم کم شده. ولی شکمم هیچ آب نشده. ببنیم. اون دفعه مربی فیتنس بچه ها میگفت من الان هفت هشت ساله دارم به طور جدی ورزش میکنم هنوز نتیجه دلخواهم رو نگرفتم.

قالی؟ هیچی. یعنی هیچی ها... گفتم لپتاپ بخرم قالی میره تو محاق. همینم شد.

امشب رفته بودیم تو خیابون فرهنگ و قارن که دور بزنیم و ستادای انتخاباتی رو ببینیم. خوب بود. ولی شلوغ بود و رفت و آمد گره خورده بود. البته ما که از قبل میدونستیم وضع اینه و اصلا ماشین نبردیم. ولی خیابونا با کاغذ یکی بود و ستادا هم یکی در میون شلوغ و پر سروصدا و با صدای بلند آهنگ میذاذشتن. ما که تو شورای شهر کسی رو نداشتیم. بیشتر خود خانواده و دوست و فامیلاشون هستن که میان ستادا رو شلوغ میکنن. ولی تو ستاد روحانی دو تا ستاد رفتیم کسی نبود و خلوت بود. فکر کنم تمام نیروشون رو گذاشتن برای فردا که برن تو استادیوم سید رسول و اونجا رو قیامت کنن. خیلی شلوغ خواهدشد. کاش که تو سید رسول نمیذاشتن چون اونجا یه سالن سرپوشیده کوچیکه. کاش میبردن استادیوم متقی و اونجا رو پر میکردن. من خودم دلم میخواد برم ولی از شلوغی میترسم. دلم میخوادد برم ولی میترسم زیر دست و پا له بشیم. خیلی وحشتناکه. اگر زیر دست و پا بمونیم له میشیم. باربار هم کلاس زبان داره و تا 4 و نیم کلاسه و بعدش هم از 5 تا شش کلاس دیگه ای داره که مجبوره یه کدومش رو نره.