هفتاد و نه کیلو و صد گرم

امروز تی شرت دی جون رو پوشیدم که یه کمی کلفته و گرمم میکنه . این نشون میده که تی شرتای مردونه جنسشون بهتره و کلفت ترن و شایدم برای این باشه که مردا گرما و سرما رو دیرتر حالیشون میشه و کلا زیاد سنسورهاشون کار نمیکنه و حساس نیستن. کاش این رو میذاشتم روز باشگاهم یعنی دوشنبه میپوشیدم.

امروز تو باشگاه وزنه ام رو بردم بالاتر و به جای نیم کیلویی یک کیلویی برداشتم که روی هم شد دو کیلو. دستام یه ذره درد میکنه و انرژیم هم بیشتر از بدنم خارج شده و دیگه سرحال نیستم. بعد از تموم شدن تمرینم با خیالی ناراحت رفتم رو وزنه و وقتی دیدم که رفتم تو هفتاد و نه کیلو و صد گرم چنان جیغی کشیدم که همه باشگاه ترسیدن و مربیمون تا سه ساعت داشت شونه های خودش رو میمالید و بازوهاش رو ماساژ میداد که حالش جا بیاد. مربی فیتنس هم اومد دعوام کرد برای جیغم. خوم هم از همه شون معذرت خواهی کردم. بعدش هم یک ربع رقصیدم. البته من که کلا در حال قر دادن هستم و نمیتونم یه لحظه ثابت بمونم و کمرم رو حرکت ندم. برای همین بیشتر از بقیه خانوما عرق میکنم و خیلی خسته میشم. کلا ورزشمون خیلی آروم و ریلکس هست و کسی بهش فشاری نمیاد. ولی من خیلی عرق میکنم و همه تعجب میکنن.

امروز مربیمون میگفت تو بمیری برات به جای مداح دی جی میاریم و همه مون میرقصیم به یاد تو که خیلی رقص دوست داری. اینم از این.

دیروز اون ته دیگا رو که داشتم میخوردم دستام تا مچ غرق در کره و روغن بود و خلاصه حالی بردیم.

امروز رفتم کانون که کتابای فائزه رو پس بدم و کتاب دیگه ای بگیرم که فائزه در جلسه تشریف داشت و به جاش رفتم از فروشگاه کانون یه دونه کتاب خیلی کلفت و بزرگ خریدم سه هزار تومن. گفت که خرید قبلیمون بوده. خدا کنه بتونم یه چیزی بنویسم. اصلا هیچی نمینویسم. هیچی به ذهنم نمیرسه. نمیدونم چرا اصلا شروع نمیکنم. اون داستانم رو هم که برای باندی خوندم خیلی خوشش اومد و بر من معلوم گشت که کجاهاش رو باید حذف کنم. نمیدونم چرا پی هیچ کاری رو نمیگیرم. انگار از این شاخه به اون شاخه پریدن برام شده عادت.