سیزده به در

ساخت وبلاگ

دیشب آقامون با فریاد و داد و بیداد بیدار شد و گفت که خواب دیده که دوستش زنده است و تو خواب فهمیده که نه این درست نیست و با وحشت از خواب داشته بیدار میشده که تلاش میکنه به خوابش ادامه بده و در این تلاش حسابی اعصابش خورد شده و خیلی اتفاقات ناراحت کننده دیگه. واقعا متاسفم که نمیتونیم در برابر این حقیقت به این تلخی و عریانی کاری بکنیم. یعنی واقعا هیچ کاری از دستمون بر نمیاد و داریم زنده زنده کباب میشیم. این خوابا جادوی سینما رو نیاز داره که بتونه قشنگ اونا رو به تصویر بکشه. از ادبیات کاری در این مقوله بر نمیاد. مگر اون که خواننده خیلی قدرت تخیل بالایی داشته باشه و بتونه خودش تصور کنه.

امروز برای این که بتونیم از غم ها فرار کنیم رفتیم پارک ملل. البته اولش فکر میکردیم ممکنه تو ترافیک گیر کنیم. ولی قابلمه مون رو برداشتیم و رفتیم بیرون و دیدیم اصلا پرنده پر نمیزنه و کسی برای سیزده به در نیومده پارک. یه چند نفر برای قدم زدن اومده بودن و معلوم بود که اصلا اعتقادی به سیزده به در ندارن. خلاصه تا دلتون بخواد نیمکت گیرمون اومد که البته همه شون خیس بودن ولی از اونجایی که من خودم یه پا شمالی شدم کلی برای این موضوع از قبل تدارک دیده بودم و میدونستم که باید یه چیز محکم و کلفتی زیرمون بندازیم که خیس نشیم. ولی واقعا سرد بود و یخ زدیم. خلاصه غذامون رو خوردیم و یه کم عکس گرفتیمو اومدیم خونه.

Me and nothing else...
ما را در سایت Me and nothing else دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : acarpetdesigning2 بازدید : 7 تاريخ : دوشنبه 14 فروردين 1396 ساعت: 18:03