نقد داستان باندی و باز

ساخت وبلاگ

دیشب بالاخره جرات پیدا کردم و داستان باندی و باز رو برای باندی خوندم. اولش اصلا خوشش نیومد. از اون قسمت مرغ و خروس ها هم اصلا خوشش نیومد. من اون قسمت رو نوشته بودم که به خواننده بفهمونم این همون خونه بچگی های مادر باندی هست و باندی در واقع داره توی تجربیات مادرش زندگی میکنه و اونا رو تخیل میکنه. ولی مثل این که اون تیکه اضافه بود و خوشش نیومد. بقیه ماجراها و مخصوصا اون قسمت درگیری باز و فاریود هم اونقدر تند و در دو جمله پیش رفت که باندی گفت من اصلا نفهمیدم چی شد. فکر میکنم بهتره که کتاب تصویری باشه و بچه بتونه از تصویر کمک بگیره.

من برای سلیقه بچه خیلی ارزش قایلم. چون داستان داره برای اونا نوشته میشه و قرار نیست پدر و مادر بچه خوششون بیاد. باید بچه دوست داشته باشه و به والدینش اصرار کنه که باز هم از اون نویسنده براش کتاب بخرن. خلاصه که نمیدونم ولی فکر میکنم باید اون تیکه مرغ و خروس ها رو حذف کنم. البته هنوز جراتش رو پیدا نکردم. ولی برای من که هنوز دو کلمه حرف حسابی تو رزومه اش نداره خیلی زشته که با یه دونه داستان بخوام ادعایی بکنم. این جا دارم در واقع احساساتم رو مینویسم و هنوز ادعایی ندارم. در واقع دارم بلند بلند فکر میکنم ببینم چه خاکی باید سرم کنم.

Me and nothing else...
ما را در سایت Me and nothing else دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : acarpetdesigning2 بازدید : 14 تاريخ : دوشنبه 14 فروردين 1396 ساعت: 18:03