مرسی نود و پنج. عالی بودی. بوس بهت

خوب اینم از شب آخر سال. واقعا سال نود و پنج عالی بود. غر زیاد زدم ولی عالی بود. خیلی خیلی. در این حد که دیگه خیلی سوسول شدم و خیلی بهم خوش گذشت. پر از موفقیت بود و خدا رو شاکرم بابتش. فقط حیف که عصری زیاد خوابیدم و الان تازه همه خوابیدن و من خوابم نبرد تا اینا رو بنویسم و بخوابم. 

نگرانیم فقط ار غرق شدن در نته. مثل این که چاره ای جز غرق شدن در نت نیست. هرچی دست و پا میزنم که نرم توش نمیشه. توییتر حالا شد بلای جونم. اون موقع اینستا اسیرم کرده بود و تمام وقت توش بودم ولی تموم شد و رفت. حتی یکسال هم نشد. ولی توییتر خیلی بامزه است. خیلی باحاله و آدم به شدت درگیرش میشه. از بس که توی اون صدوچهل کاراکتر آدما شاهکار میکنن. دعا میکنم اونم برام خسته کننده بشه و به بچه هام بیشتر برسم. بابتش.امروز که اصلا باندی رو ندیدم. حالا ببینم فردا چی میشه.

پرده ها رو امروز عصر شستم. یعنی در واقع دیروز. آشپزخونه رو هم تموم کردم. کلی با سطل هزار بار آب ریختم تا آخر امروز سرشیلنگی خریدم. هم برای شستن مررده ها و هم برای کف آشپزخونه. ولی دیگه با شلنگ میشورم. اینم آخرین موفقیت سال نود و پنج.