ترس

ساخت وبلاگ

امروز هم خیلی افسرده و دلمرده بودم. اصلا حرفم نمیومد. ساعت شیش بیکار شدم و گفتم چکار کنم. ولی حس هیچ کاری نبود. نه میتونستم در لپتاپ رو باز کنم و ببینم که چه خبره و دنیا دست کیه. نه میتونستم تو این گرما و بیداد پای قالی بشینم. نه میتونستم بیرون برم با بچه. خلاصه که نشسته بودم و داشتم فکر میکردم که یهو دیدم ساعت هفته و از خواب پریدم. روی دستم خوابم برده بود. خیلی هم چسبید. آی فیلم این روزا داره فیلمای نوستالژیک ما رو پخش میکنه ولی من نمیتونم نگاه کنم. خیلی برای اون خونه میترسم. بیشتر هم از اون پیش بینی استخاره میترسم. اگر سارا نگفته بود که مام استخاره گرفتیم و بد اومد و بدبخت شدیم من اصلا نمیترسیدم. ولی حالا دارم ز ترس قالب تهی میکنم. کاش نگفته بود. اصل حس و حال اسباب کشی نداریم و هنوز هم خونه اماده نشده و حالا حالاها هم قد آماده شدنش رو نداریم و همینجوری داره کنتور اجاره خونه مون میره بالا. یعنی نزدیک دو میلیون تومن باید به صاب خونه مون اجاره بدیم. کاش اصلا نه فکر خریدن خونه بودیم و نه فروختن. اشتباه کردیم. خیلی ضرر کردیم. از کل وامایی هم که گرفته بودیم فقط یک تومنش مونده و اینم فوری ته میکشه. چکار کنیم. چقدر انسان  در اشتباهه. حالا ایشالله ضرر به جون مون نخوره من اصلا نران پول نیستم. هرچند پول هم خیلی مهمه و جون مون در میره تا پول در بیاد. ولی به هر حال جون بچه ها مهم تره.

تاریخ ارسال: شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1396 ساعت 22:45 | چاپ مطلب
Me and nothing else...
ما را در سایت Me and nothing else دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : acarpetdesigning2 بازدید : 24 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 20:06