مربی

ساخت وبلاگ
از باشگاه اومدم خسته و هلاک. نمیدونم مربی مون چه جوری طاقت میاره از صبح ساعت هشت و نیم تا خود شب. یه خورده باهاش دوست شدم. خیلی عزیز و نازه. روز اول که دیدمش گفتم یا خدا این دیگه کیه. نشسته بودم رو صندلیای انتظار یهو دیدم خود باربی و حتی بسیار خوشگل تر و نازتر از باربی از تو سالن ماساژ اومد تو سالن تمرین. یه شلوارک پاش بود و پاهای لاغر و تنومندی داشت و بالاتنه ورزشکاری و بدنی کشیده و سیکس پکزاش کلا بیرون بود. این سرشونه هاش ماشالله که چقدر زیبا و منحنیای بدنش بی نظیر. یه اخمی هم کرده بود. موهاشم که صاف کرده بود و بلند تا رو کمرش و اصلا چی بگم... حرف هم که کلا نمیزد. بعد مستقیم رفت رو دستگاه و آرنجهاش رو تکیه داد به دستگاه پرس و شروع کرد به ورزش . پاهاش رو نود درجه میاورد بالا و صاف صاف. میدونین چه نیروی بدنی فوق العاده ای میخواد این کار؟ تمام بازو و گردن و شکم و ران درگیر میشه و اصلا کار هر کسی نیست. خلاصه که همون حرکت رو که زد من شیفته اش شدم و گفتم یا خدا من دیگه باشگاه نمیرم. بذار این تو آسمون ورزش خورشید بمونه ما نخواستیم اصلا سوسو  هم بزنیم. بعدا مربی خودمون رفت مرخصی و این اومد برای پیلاتس. دیگه گفتیم کلک مون کنده است و این میخواد لابد رست مون رو بکشه و بیچاره مون کنه. ولی یه خورده که گذشت نرم نرم باهامون دوست شد و دو سه تا لبخند که رد وبدل شد فهمیدم چه روح بچگانه ی نازی پشت اون همه هیبت خوابیده و داره ناز خر و پف میکنه. یعنی اون همه اخم و یال و کوپال واسه این بود که بچه ام اصلا اعتماد به نفس نداره و با این که کارش تو ورزش خیلی درسته ولی تو مربیگری تازه کاره و خیلی زود هول میشه و با شاگردا راه میاد و کلا روحش خیلی کم سن و ساله. خودشم کم سن و ساله متولد هفتاد و دوعه فقط بیست و سه ساله است. عزیزم. گوگولی من.  شنبه یه بلوز جلو باز پوشیده بود محض حرص دادن من. اونقدر بهش میومد که نگو. دو تا دکمه اش رو هم بیشتر نبسته بود. اگه بدونه من چه چشم ناپاکی دارم میره پالتو تنش میکنه! آخه من چون نقاشیم بد نیست به همه چی به چشم مدل نگاه میکنم و این منحنی ها رو دنبال میکنم و به نتایج ارزنده ای میرسم. ولله. اینو نگم چی بگم! Me and nothing else...
ما را در سایت Me and nothing else دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : acarpetdesigning2 بازدید : 3 تاريخ : پنجشنبه 19 اسفند 1395 ساعت: 4:09